گوناگون

تکنولوژی همزمان ارتباطات و دو فضایی شدن فرهنگ

ثبت نشده است.

APA: کپی

عاملی، سعیدرضا. (1383). صنعت ارتباطات همزمان و دو فضایی سازی فرهنگ. چشم انداز، -(2-1)، 1-24. SID https://sid.ir/paper/438952/fa

Vancouver: کپی

عاملی سعیدرضا. صنعت ارتباطات همزمان و دو فضایی سازی فرهنگ. توجه کنید [اینترنت]. 1383;-(2-1):1-24. موجود در: https://sid.ir/paper/438952/fa

IEEE: کپی

سعیدرضا عاملی، صنعت همزمان ارتباطات و دو فضایی شدن فرهنگ، چشم انداز، ش. -، نه 2-1، ص. 1-24، 1383، [آنلاین]. موجود: https://sid.ir/paper/438952/fa

ثبت نشده است.

ثبت نشده است.

با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت منتشر خواهد شد.

متأسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داد. دوباره امتحان کنید.

نام نویسنده: دکتر سعید رضا عاملی *

دنیای اقتصادی-تکنولوژیکی ارتباطات، صنعتی است که ارتباط دوسویه و چندسویه را ممکن ساخته و مفهوم «فضای بدون فضا» و ارتباطات «استعلایی» را معنا بخشیده است. این فناوری صنعتی است که ارتباطات چهره به چهره را به «ارتباطات جهانی مجازی» تبدیل کرده است که ارتباطات انسانی را از طریق «ارتباطات تلفنی»3 و «ارتباطات رایانه ای5» و با ظهور تلفن همراه برقرار می کند. ، دسترسی، متنوع تر و فراوان تر شده است و به گفته جیمز لول (2000)، ارتباطات با واسطه فناوری به بخش غالب ارتباطات در زندگی روزمره تبدیل شده است، به طوری که عصر جدید را می توان «عصر ارتباطات جهانی» نامید. .

تعامل جهانی صنعت ارتباط با فرهنگ، فضاهای فرهنگی جدیدی را ایجاد کرده است که از منظر ساختاری می‌توان آن را «دو فضایی‌سازی فرهنگ» تعبیر کرد. موضوع اصلی این مقاله تبیین این دو فضایی سازی و دولایه سازی فرهنگ هاست که تبیین آن طبیعتاً با پارادایم دو جهانی شدن در ارتباط جدی است (عاملی، 1382 الف، 1382 ب، 1382 ج و 2004). . در تحلیل این سوال ابتدا باید به رابطه فناوری و فرهنگ به طور کلی و به رابطه فناوری همزمان ارتباطات و به طور خاص اینترنت با فرهنگ توجه شود.

رابطه تکنولوژی و فرهنگ یکی از بحث های قدیمی است که در کانون فیلسوفان بزرگ اجتماعی بوده و حوزه های مختلف سوسیالیسم، ساختارگرایی، لیبرالیسم و ​​نئولیبرالیسم را در بر می گیرد. عمدتاً نظرات انتقادی (فینبرگ، 1991) و به ویژه مکتب فرانکفورت (آدورنو و هورکهایمر، 2012) به بررسی رابطه فرهنگ و فناوری، به ویژه فناوری رسانه های ارتباط جمعی پرداخته اند. در مطالعات حوزه‌های مختلف علمی، بازتاب تعامل فکری در زمینه فناوری و فرهنگ مشاهده می‌شود. گروهی از محققان تعاملات فناوری و فرهنگ را از منظر تاریخی تحلیل کرده اند (هاکسلی 8، 1946، انیس 9، 1951 و کاون 10، 1997). تحلیل رابطه فرهنگ و فناوری در حوزه مردم شناسی نیز دارای ابعاد مختلفی از جمله رابطه فناوری و تمدن بوده است (Mumford 11, 1932). گروه دیگری از مطالعات به بررسی رابطه بین فناوری و تغییرات فرهنگی (Gendron 12, 1977 و Gillespie 13, 1995)، ارزش های فرهنگی (Müller 14, 1970)، آسیب های فرهنگی (Pasteman 15، 1985 و 1993) و به ویژه خطر ( پرو 16، 1984). رابطه بین فناوری و فرهنگ مجازی جنبه مهم دیگری است که محققانی مانند ری اینگولد 17 (1993)، آرانوویتز 18 (1996)، مارکهام 19 (1998) بر آن تمرکز کرده اند.

از میان فناوری های مرتبط با فرهنگ، فناوری های ارتباطی و رسانه های ارتباط جمعی و در شکل تکاملی آنها، اینترنت نقش مهمی در تولید فرهنگ و شکل گیری دنیای مجازی داشته است. به ویژه اینکه اینترنت معنای وسیعی به فضای مجازی داده است و در واقع وقتی از دنیای مجازی یا جهان دوم صحبت می کنیم، مرجع اصلی و جایگاه اصلی قدرت، اینترنت است. اگرچه حیات جدی اینترنت به دهه اخیر برمی گردد، اما در این مدت کوتاه مطالعات گسترده ای در این زمینه انجام شده است. از مقوله فرهنگ، هویت و جامعه مجازی (جونز 20، 1998)، تا ماهیت انتقال فرهنگی و نقش اینترنت به عنوان یک فناوری در دوره گذار (سلویون 21، 2000) و سایر موضوعات مفهومی که منعکس کننده جدیت فضای مجازی توسط نویسندگان مختلف در زمینه های مختلف علمی مورد توجه قرار گرفته است (لوی 22، 1997، استیفیک 23، 1997 و 1999، هاکن 24، 199، میشل 25، 2000 و دوج 26، 2001).

در این مقاله ابتدا به تفاوت های مفهومی فرهنگ و فناوری و سپس به طور کلی رابطه فرهنگ و فناوری می پردازیم و در نهایت به بررسی رابطه فناوری و ارتباطات با دو فضایی سازی می پردازیم. فرهنگ از چهار متغیر وابسته به هم ارتباطات مختلف انسانی و در نتیجه ادراکات مختلف فرهنگی و همچنین پدیده های مختلف نمایش فرهنگی و بالاتر از همه تقویت فردیت در فضای فرهنگ مجازی در مقایسه با فردیت در فضای فرهنگ واقعی به عنوان چهار متغیر مهم مورد بررسی قرار می گیرد.

1. مفاهیم: پیچیدگی معانی فرهنگی و شفافیت مفهومی فناورانه

اساساً فرهنگ مربوط به آن بعد از امور اجتماعی است که “معنا” تولید می کند (تویتس و همکاران، 2002). به گفته توئیتس و همکارانش، امور اجتماعی ساختارهای مختلفی دارد، مانند امور اقتصادی، مسائل دولتی یا جنبه های علمی، اما اینها لزوماً یک موضوع فرهنگی نیستند و در حوزه مطالعات فرهنگی گنجانده نمی شوند. مرزبندی بین مثلاً امور اقتصادی، دولتی و «فرهنگ جامعه» امری دشوار است، اما مرز بین یک امر اقتصادی، مانند تولید یک محصول، با بعد فرهنگی آن، به «معنی» آن می رسد. انعکاس بنابراین، آن جنبه از تولید محصول که “نشانه های قابل توجه 27” را نشان می دهد، فرهنگ محسوب می شود. بنابراین فرهنگ «محل تولید معنا» است و نه لزوماً محل بیان یا نقل معانی که در جای دیگر وجود دارد. این نگاه به فرهنگ به تعبیر «نشانه ها» اشاره دارد. نشانه های فرهنگی نه تنها تفسیر یا بازتاب معنا هستند، بلکه دارای معنا هستند و در عین حال معانی بسیاری را تولید می کنند (همان مرجع، ص 9). تونی توایتس29، لوید دیویس30 و واریک مولز31 (2:2002) مطالعات فرهنگی را از منظر معنایی تحلیل می کنند. از این منظر فرهنگ مجموعه ای از معانی است که رخ می دهد، حرکت می کند و بخشی از آن ثابت است، اما نه لزوماً مطلق، بلکه بر حسب زمینه های اجتماعی تغییر می کند.

از سوی دیگر، باید توجه داشت که فرهنگ «کلیّت معنایی» است که از انتزاع مسائل فرهنگی به دست می‌آید و از نظر توئیتس و همکاران (2002)، فرهنگ مجموعه‌ای از معانی است، نه یک فرآیند واحد. ، بنابراین یک پسوند مجموعه ای است که دارای اجزای متعدد است. . از این منظر فرهنگ مجموعه ای از کنش های اجتماعی است که در آن معنا تولید، توزیع و مبادله می شود و موضوع مطالعات فرهنگی «تولید اجتماعی معنا» است. این جنبه نسبی و انتزاعی فرهنگ به این مفهوم پیچیدگی بیشتری بخشیده است، به همین دلیل است که بسیاری مانند ریموند ویلیماز (1976) معتقدند یکی از دو یا سه مفهوم پیچیده در ادبیات انگلیسی، مفهوم فرهنگ یا فرهنگ است.

نکته دیگر تنوع «تفسیرهای فرهنگی» است که منشأ تنوع تعاریف و مفاهیم فرهنگی است. فرهنگ در طول تاریخ و در جوامع مختلف تعابیر متفاوتی داشته و بر اساس نیازهای موقعیت اجتماعی خاص هر جامعه بوده است. به عنوان مثال، به گفته فیلیپ اسمیت (2001)، فیلولوژیست و مردم شناس استرالیایی، فرهنگ پیوند عمیقی با ارزش ها دارد، به همین دلیل است که در ادبیات از قرن شانزدهم تا نوزدهم، فرهنگ اروپایی با فرهنگ آفریقا مقایسه می شود و فرهنگ اروپایی به عنوان فرهنگ متمدن و فرهنگ آفریقایی به عنوان فرهنگ بربر مطرح شده است. در این دوره فرهنگ با مفهوم «رشد و ترقی» همراه بوده است، به همین دلیل مفهوم فرهنگ این دوره با مفهوم تمدن پیوند تنگاتنگی دارد و در مقابل تحت تأثیر انقلاب صنعتی رمانتیسم. با نگاه مادی گرایانه به فرهنگ، توسعه یافت و سنت اجتماعی و زندگی روزمره به عنوان جنبه های فرهنگ مطرح شد. ویلیامز (1976: 80) استدلال می کند که این تحولات تاریخی در رابطه با مفهوم فرهنگ در سه نوع استفاده مفهومی از فرهنگ در ادبیات معاصر منعکس می شود: 1) فرهنگ منعکس کننده توسعه فردی، جمعی یا جمعی در حوزه 2) فرهنگ نیز همه محصولات فکری، فعالیت های هنری مانند سینما و تئاتر را منعکس می کند. از این نظر فرهنگ در واقع به انواع هنرها اطلاق می شود، بنابراین صحبت از رهبران فرهنگی است و 3) در نهایت فرهنگ همه فعالیت های مسیر زندگی، باورها و آداب و رسوم افراد، گروه ها و جامعه را منعکس می کند.

برخلاف فرهنگ که جنبه‌های مبهم و انتزاعی قوی دارد، فناوری مفهومی است که در عین حال دارای بعد انتزاعی است، اما اشیاء عینی بیرون را منعکس می‌کند. بنابراین هم مفهوم انتزاعی کلی دارد و هم مصادیق بسیار متفاوتی که مصداق این مفهوم کلی است. بر خلاف تکنولوژی، فرهنگ واژه واحدی است که مفاهیم گسترده، متنوع و در عین حال متناقض را در خود گرد هم می آورد. با چنین ظرفیت مفهومی عظیمی، گذر از سوبژکتیویته فرهنگی در چارچوب یک «کل معنایی» به عینیت فرهنگی در دل «جزئیات محسوس مثال» موضوعی مبهم است که پیچیدگی و درک نادرست مفهوم «معنای» را به وجود آورده است. فرهنگ، به ویژه فرهنگ در جامعه مدرن. از سوی دیگر، فرهنگ مفهومی «نسبی» است که ناشی از زمان، جغرافیا، مذهب، نژاد، سیاست و در نهایت فناوری به‌عنوان «ساختار فرهنگ» است که در اصل کثرت‌گرایی گسترده‌تر آن است. مهمتر از آن، گسترش متغیرهای مؤثر بر فرهنگ در جامعه مدرن، منشأ پیچیدگی «معنای فرهنگی» شده است.

در مقایسه مفهومی، فناوری و فرهنگ را می توان گفت: فناوری محصول تفکر عملی و تجربی است و فرهنگ محصول انتزاع مفهومی و ذهنی اجتماعی است. در عین حال، تعامل متقابل فناوری و فرهنگ، معنای دیگری به فناوری داد و باعث شد که به قول هایدگر، فناوری دیگر فقط فناوری نیست و دقیقاً به قول او «تکنولوژی معادل ماهیت فناوری نیست» هایدگر 36، 1373: 1) اما پیوندهای معنایی تولید کرده است که از آن مقولاتی چون سلطه، استعمار، نوستالژی، بیگانگی از خود، آسایش و پیشرفت است. همانطور که مشخص است، تمامی این مفاهیم که به عنوان پیوندهای فناورانه تلقی می شوند، مفاهیم انتزاعی فرهنگی هستند که در تقابل با مفاهیم عینی و واقعی قرار دارند. مفهومی مانند سلطه برگرفته از مجموعه ای از رفتارها و تعاملات اجتماعی است و لزوما نمی توان «ماده جبرگرا» را به عنوان «وجود سلطه» یا «ابژه سلطه» نشان داد. بر اساس دیدگاه هایدگر، ماهیت غیرفناوری فناوری و هم ارز نبودن فناوری و ماهیت فناوری باعث شد که فناوری به مفهومی چندسطحی تبدیل شود که از یک منظر مقوله ای صنعتی و از منظری دیگر مقوله ای کاملاً فرهنگی محسوب می شود. از نظر سیاسی و در عین حال اقتصادی است. دیدگاه هایدگر در مورد تحلیل تکنولوژیک را می توان به محصولات فناورانه یعنی «کالاها» تعمیم داد. در واقع، می توان بین کالا و ماهیت کالا تفاوت قائل شد. ماهیت کالا آن منطقه از کالا را تشکیل می دهد که دارای نشانه های فرهنگی است و به عبارت دیگر حوزه «فرهنگ مصرف» یا به گفته دیوید چنی (2002: 61) حوزه «فرهنگ مادی» را تشکیل می دهد. کالاها و خدمات و در دوران معاصر «چهره غالب فرهنگ» را به خود اختصاص داده است. این جنبه از فرهنگ به جنبه غالب فرهنگ اجتماعی مدرن تبدیل شده است، زیرا به گفته برایان ترنر (1994)، زندگی روزمره تا حد زیادی با فرهنگ مادی کالایی شده است. در عین حال، فناوری ارتباطات نیز از این منظر اهمیت پیدا می کند و باید به ماهیت این صنعت که فرهنگ جدید یا فرهنگ مجازی تولید می کند، توجه کرد.

. 2 رابطه بین تکنولوژی و فرهنگ

هایدگر (1977) بر این اساس تأکید می کند که تعامل بین فناوری و فرهنگ را نباید در کارکردهای تکنولوژیک جستجو کرد، بلکه باید در توجه جامعه بشری به فناوری جستجو کرد. دیدگاه هایدگر در نظریه های متفکرانی مانند هابرماس (1970) و فاینبرگ (1991) نیز منعکس شده است. فلسفه هایدگر بر این نکته تأکید دارد که فناوری اساساً ماده ای خنثی نیست، بلکه زبان و بیانی جدی دارد و این دیدگاه بارها و بارها در افکار هایدگر تکرار می شود. به گفته وی، خنثی دانستن فناوری منجر به کنار گذاشتن و نادیده گرفتن ماهیت یک پدیده فناوری می شود. دیدگاه برنشتاین 42 (1373:37) که بازتاب تعریف ابزاری و انسان گرای هایدگر از فناوری است، تأکید می کند که فناوری ذاتاً نه خوب است و نه بد، بلکه همه چیز بستگی به نحوه استفاده ما از آن دارد. هدف فناوری‌های مفیدی مانند فناوری‌های پزشکی و صنایعی مانند غذا و سلامتی کاهش درد و رفع نیازهای انسان است، اما در عین حال فناوری‌های مرگباری مانند صنعت نظامی هسته‌ای نیز وجود دارد (کوهن 43، 1987 و بادلی، 44، 1998). و صنایع شیمیایی مرگبار که جان انسان ها را نابود کرده و به خطر می اندازد. اما در اندیشه «ساخت» هایدگر ناگفته هایی وجود دارد که بازتاب تحلیل مارکس از بیگانگی، تحلیل وبر از رشد و توسعه عقل ابزاری و دیدگاه های لوکاچ در مورد نوآوری تکنولوژیک است (برنشتاین، 1373:47).

نکته کلیدی برای درک دیدگاه هایدگر از فناوری، مستلزم درک مفهوم «گشتل» است. “گشتل به معنای چیزی است که پرخاشگری را جمع می کند که شخص را عمومی می کند و او را به درگیری می کشاند تا واقعیت را به شیوه ای منضبط به عنوان یک منبع ثابت آشکار کند. Gestel نوعی گسترش است که بر ماهیت فناوری جدید غالب است و نیست. اصلاً یک مسئله فناوری (به نقل از برنشتاین، همان مرجع، ص 49) Gestel در واقع همان چیزی است که هایدگر به عنوان «ماهیت فناوری» توصیف می کند. زمان بندی، ممکن است سال ها قبل از فناوری ایجاد شده باشد.

فناوری ارتباطات همزمان و دو فضایی شدن فرهنگ

ادامه از صفحه 11

در صنایع مدرنیته این معنا کاملاً محسوس است. می توان گفت ماهیت فناوری های نوینی مانند تلویزیون یا رادیو و حتی سینما با ظهور پدیده ای به نام «نظام سرمایه داری فرهنگ غرب» به وجود آمد. بنابراین، اگرچه این صنایع در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 ظهور کردند، اما ماهیت آنها با دوره روشنگری غرب و شکل گیری مدرنیته غرب پیوند خورده است. در واقع، این Gestel حاکم بر تکنولوژی “غرب یا عظمت غرب” است. از این منظر، صنعت ارتباطات همزمان که با پیدایش کد مورس آزاد شد و با اختراع تلفن، تلکس، فکس، آرپانت و اینترنت توسعه یافت، همچنین دارای ویژگی تکنولوژیکی است که ریشه در مدرنیته غربی دارد. به همین دلیل است که از دیدگاه رابرتسون (1992) جهانی شدن یک «مدرنیته بسط یافته» یا از دیدگاه گیدنز (1999 و 2001) ادامه مدرنیته تلقی می شود.

در واقع، از نظر معنا، همه فناوری‌ها علاوه بر «شخصیت‌های فن‌آوری خاص» دارای «خصلت فن‌آوری عمومی» هستند. ماهیت خاص فناوری به معانی و معانی موجود در یک فناوری خاص مانند صنعت تلفن یا سینما مربوط می شود. اما ماهیت کلی فناوری به نوع ریشه یابی در مبانی بزرگتر و مهمتر مانند قومیت، فرهنگ و تمدن ملی یک جامعه برمی گردد. به عنوان مثال، فناوری های جدید اشاره ای کلی به «توسعه و اهمیت تمدن غرب» دارند. در ماهیت کلی فناوری، تفاوتی بین آمریکا، آلمان، فرانسه یا انگلیس وجود ندارد، اما این ماهیت منعکس کننده یک “تمدن مدرن سرمایه داری مسیحی” است که خود را با ویژگی هایی مانند عقلانیت، پیشرفت، شکوه و رفاه نشان می دهد. در این ماهیت کلی فناوری، حتی تولید فناورانه جهان «غیرغربی» نیز «ماهیت غربی» دارد و به نوعی فناوری های تولید و ابداع شده توسط آنها چه ژاپن و چین، مالزی یا ایران یک شخصیت غربی البته، ماهیت خاصی از فناوری، تفسیر محلی، زبان محلی و پیوست های محلی نیز دارد که می تواند فرهنگ های خاصی را نیز تولید کند.

دیدگاه هایدگر و برنشتاین را از منظر دیگری نیز می توان بررسی کرد. به نظر می رسد که رابطه فناوری و فرهنگ با نوع فناوری و نوع فرهنگ ها رابطه معناداری دارد. در این فرآیند متغیر، زمان و مکان نقش فرهنگی و ارتباطی تعیین کننده ای دارند. از این منظر، به عنوان مثال، رابطه تلفن با فرهنگ انگلیسی و ارتباط تلفن با فرهنگ ایرانی در اوایل پیدایش تلفن و در عصر تعمیم و اجتماعی شدن تلفن در زندگی روزمره. زندگی، تفاوت های قابل توجهی وجود دارد.

اگرچه هیچ فناوری از «ماهیت عام» مستثنی نیست، اما از نظر «ماهیت خاص»، برخی از انواع فناوری از نظر معنایی معنای خاصی را استنباط نمی کنند که بتوان آن را به «فناوری خاموش» تعبیر کرد. این نوع فناوری ها در ابتدا می توانند معنای هژمونیک داشته باشند و به گفته هایدگر بعد فرهنگی را منتقل کنند، اما کم کم وارد زندگی اجتماعی شده و بعد ابزاری آنها از بعد معنا فراتر می رود. مثلا همین گوشی در ابتدا انعکاسی از یک «معنای فرهنگی خاص» مانند «پیشرفت و مدرنیته انگلیسی» بود، اما به مرور زمان معنای خود را از دست می دهد و به «تکنولوژی بدون جغرافیا و به عبارتی فناوری» تبدیل می شود. منقرض شده. بسیاری از محصولات نیز این ویژگی را دارند. اما این فناوری‌های خاموش قابلیت‌های ارتباط اجتماعی را ارائه می‌دهند که معانی فرهنگی جدیدی تولید می‌کنند.

با توجه به آنچه گفته شد، می توان به این نکته اشاره کرد که فناوری دارای سه حوزه متفاوت اما مرتبط است که یکی از آنها مربوط به خود فناوری است، دیگری بیانگر «ماهیت فناوری» و حوزه سوم مربوط به «پیامدهای فناوری» است. “. به نظر می‌رسد حوزه سوم در بسیاری از موارد بر «تفسیر فناوری» تأثیر می‌گذارد و رابطه فرهنگ و فناوری را به شکل گسترده‌تری منعکس می‌کند. فناوری‌های نوین ارتباطی که منشأ ارتباطات جدید شده‌اند، با خود فناوری و قابلیت‌های مرتبط با آن مرتبط بوده و با ماهیت فناوری مرتبط بوده و تحت تأثیر پیامدهای فناوری قرار می‌گیرند. با توجه به تعامل گسترده‌ای که صنایع ارتباطی با جامعه و همه مردم برقرار می‌کنند، می‌توان گفت که بعد سوم فناوری در فناوری‌های ارتباطی از ویژگی فرهنگی جهانی تری برخوردار است.

3. فناوری ارتباطی همزمان و دو فرهنگ فضایی

در عین حال، فناوری‌های ارتباطی و به‌ویژه اینترنت، دو فضای به هم پیوسته زندگی روزمره را تولید می‌کنند که عبارتند از «زندگی روزمره» یا به عبارتی «شیوه‌های زندگی» یا «شیوه زندگی» در این دو فضای متمایز. و در عین حال از چسبیدن به هم تشکیل می شود. در عین حال، این دو فضاسازی فرهنگ از منابع مختلف استخراج می‌شوند، اما محصول انتزاعات فرهنگی متفاوتی نیز هستند. به این معنی که منبع انتزاع فرهنگ واقعی، دنیای واقعی، محسوس و عینی است و مرجع اصلی فرهنگ مجازی، فضای مجازی است. البته از نظر هستی شناسی 46 و معرفت شناسی 47 این دو فضا دارای وجود مشترکی هستند که انتزاع آنها از جهان خارج است، بنابراین اگرچه از این حیث منشأ واحدی دارند، اما از نظر جامعه شناسی و فرهنگ. دو زمینه اجتماعی متفاوت، یکی جامعه و فرهنگ واقعی و دیگری جامعه و فرهنگ مجازی است.

فرهنگ روزمره به یک معنا به دو فضای موازی تقسیم می شود که در آن فرد به ناچار تعامل اجتماعی را در این دو فضای «زندگی زنده» برقرار می کند که شامل نحوه گذراندن اوقات فراغت، کار و شغل، دوستی ارتباطی و امور روزمره است. در عین حال باید دید فناوری ارتباطات چه قابلیت هایی تولید کرده و چه ماهیتی دارد و چه پیامدهایی از نظر فرهنگی ایجاد کرده است. به ارمغان می آورد از دیدگاه هایدگر (1977)، می توان گفت که فناوری با سه جزء خود نوع جدیدی از «ساختار اجتماعی» را ایجاد می کند که کل «جهان اجتماعی»49 را به عنوان یک موضوع بیرونی تحت کنترل خود قرار می دهد. بازسازی. از این منظر، ظهور تکنولوژیک همزمان ارتباطات نقطه عطفی در تاریخ تکنیک ها به حساب می آید. زیرا این صنعت جدید تمام جهان را در یک مکان گرد هم آورد و مفهوم “یک فضا” را درک کرد (رابرتسون، 1992). این صنعت همچنان از سیمای غربی برخوردار است و بخشی از میراث تمدن غرب به حساب می آید و در ویژگی های کلی خود تفاوتی با فناوری های دوران مدرن ندارد. مهمترين پيامد اين صنعت جديد، دو جهانى شدنها و فضايosure كردن جهن در همه عرصكات مهمترين تجلى و اين تغيير در دو فضايى شدن شهر، به عنوان ظرف زندگى ظهور پيدا و مرور «شهرى» در كنار «شهر واقعى» بخشى از زندگي روزمره مردم مى شود.

به نظر می‌رسد، تحت سلطه صنعت حمل‌و‌نقل و صنعت همزمان با ارتباطات، ساختار اجتماعي در دو ساختار اجتماعي به هم مرتبط بازسازي شده است كه يكي «ساختار اجتماعي صنعتي-طبيعي50» در جهان واقعي و ديگري «ساختاركاملاصنعتي51» در جهان مجاز است. در جهان واقعى در عين افراد با ماشين و نظام زندگى kids صنعتى ف فرد درد خطر ارتباتات چ mountS چهره به چهران. ولى در جهان مجازى، فرد با يك هیچ نوع حسی از نوع حس حاكم بر زندگی در جهان واقعی، در این فضای وجود ندارد، از بدن گرفته شده تا صدا، تصویر و حركات همه رمزی شده، ساخته شده، ساخته شده و سرانجام ساخته شده است.

این دو ساختار چهار تفاوتی را منعكس می كند كه به نوعی تمایزات كلان جهver را نشان می دهد 1) ارتباطات انسانى در جهان واقعى و جهان مجازى متفاوت است. 2) به تبع تفاوت‌های ارتباطی بچه‌ها در این دو فضای فرهنگ بچه‌ها وجود دارد، تمایزات قابل تاملی بین “ادراك فرهنگي 52” 3) تفاوت ارتباطى و ادراكى منشا ظهور هاى متفاوت «نمايش فرهنگ53» نيز در اين دو فضا شده است. و به لحاظ توجه به بهارهای جمعی بنابراین باید قوى شدن فردیت وىرانگرى هنجارهاى جمعى نیز OF این چهار تفاوتی، منعكس كننده دو فضایی شدن است

نظرات

نظرتان را با ما به اشتراک بگذارید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *